• وبلاگ : پايگاه مرجع شهيد مهدي زين الدين
  • يادداشت : من و زين الدين
  • نظرات : 2 خصوصي ، 13 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + فرزانه 
    سلام خوب هستين؟حتماً شمانويسنده محترم اين وب ازبستگان نزديک آقا مهدي هستين، ازقبل من ارادت قلبي نسبت به ايشون داشتم صرف شناخت اسمي وتصويري مهربان که تقريبا هرروزوقتي ازمسيردانشگاه به خونه برميگشتم از ميدوني که به اسم ايشونه توذهنمه،دوسال پيش مشکل زيادي برام پيش اومده بودمشکل مريضي داداشم بود توسرويس دانشگاهمون نشسته بودم برميگشتم خونه چشمم به عکسشون افتاد همونجا يه تسبيح صلوات براشون فرستادم براي مشکل برادرم، چندوقت گذشت حال برادرم روبه بهبودي بودمن خواب آقا مهدي. روديدم بدون اينکه صحبتي کنيم نشونم دادن راهي رووتوخواب توسل من به خودشون روسال بعد خوابم تعبيرشدتابستان پارسال ومن باتوسل به ايشون مشکلي که برام پيش اومده بودازسرم رفع شد. خيلي دوستشون دارم فکرش رو هم نمي کردم يه روز مهمون چشمهاي ناقابلم بشن.